+اومدم تا گره ی کور دعا رو وا کنم
تماشای کبوترهایت
تماشای صحن و سرایت
تماشای زائر ها
تماشای تو
این توفیق را نگیری از من
+چقدر بد است وقتی در میان دریایی و قدر آب را نمیدانی
آقا جان!در دریای دستانت بودم و قدر ندانستم،سیر نشدم از نوشیدن
فرصتی دیگرم میدهی؟؟
+میگن"فرصت شمار صحبت، کز این دوراهه منزل"
ما دیر شنیدیم!
+آخ که چقدر خوبی
چقدر خوبی
چقدر خوبی
و من چقدر بد
خوب و بد را با هم بخر.نکند بقیه را سوا کنی و من را جدا از خودت...
واحسرتا...
+دلم را سپردم دست امانات
زود بطلب که لازمش دارم!
این دور دور ها یادت نرود ها.چشمم به دستت هست.دست هایم را خالی نگذاشنه باشی؟با امیدی پناه آورده بودم





